کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپه ری
سال ۱۹۳۵، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش میکرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همانجا فرود آمد.
همین سانحه دستمایه نگارش شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بینام، پس از فرود در کویر با پسر کوچکی آشنا میشود. پسرک که همان شازده کوچولو بود ساکن اخترک ب۶۱۲ است روزی تصمیم میگیرد سفر کند. او در سیارهاش گلی دارد که حسابی مغرور است اما دوستش دارد. شازده کوچولو پس از طی کردن اخترک های مختلف به زمین میرسد و مردی را میبیند که خلبان هواپیمایی است که خراب شده است . دوستی و رابطه عمیق و زیبایی بین شازده کوچولو و خلبان شکل میگیرد . این دوستی به مرد کمک میکند تا معنای زندگی واقعی را پیدا کند . خلبان دوباره به یاد میآورد که زندگی کردن بدون سوال پرسیدن، بدون عشق و بی حضور بچهها بیمعنا است.
در بخشی از کتاب شازده کوچولو سوالهای با معنای خاص را میبینیم از جمله:
“شازده کوچولو پرسید : از کی اوضاع بهتر میشه؟
روباه گفت: از وقتی بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره !”
نقد و بررسیها2